یک لحظه سکوت

سکوت آدمی فقدان جهان و خداست.......فریاد را تصویر کن!

یک لحظه سکوت

سکوت آدمی فقدان جهان و خداست.......فریاد را تصویر کن!

سیرابیه نفت

ای خدا رحمی به فریادم برس
گشته لبریز کاسه‌ی صبرم ، به دادم برس
تو تصادف تمدن، میون یه گله مفت خور
له شدیم، داغون شدیم داور به بیدادم برس

ای خدا گو چاره‌ی دردم کجاست
آتش گرم فزونه این شب سردم کجاست
یا زمستان را بهار کن یا تورم را مهار
یا بگو ما بد چه کردیم و ره برگشت کجاست

وضع دنیات که همش نارنجیه
امنیت کو راستی کو و عدالت چی چیه
مهلت آژانس تموم شد موعد تحریم رسید
گر که صاحب داره اینجا آفتابه دار دم مسجد کیه

شستشو یا که فرار مغزهای پسته‌ای
کله شق‌ها پاچه خواران کشتزار هسته‌ای
پوست‌ها کنده شده روده‌ها بندهای رخت
خشکیده شیر دون کشور از فرط سیرابیه نفت

ای خدا این وضع و سامانی بده
این غم و اندوه و پایانی بده
کهکشان راه شیری، زندگی یا که اسیری
مرخصیه بی حقوقی طول درمانی بده

پس کجاست اون کشتیه نجات ما
رونقِ زندگیه کساد ما
توی قحطیه محبت سر دروازه دولت
پاتوق زورگیری و حال‌گیری شد از حال ما

ای خدا رحمی به فریادم برس
ما گرفتار کیا گشتیم، به دادم برس
دلا از سنگ کله از گچ صورت منفی‌ و تیپ کج
له شدیم داغون شدیم، داور به بیدادم برس

شستشو یا که فرار مغزهای پسته‌ای
کله شق‌ها پاچه خواران کشتزار هسته‌ای
پوست‌ها کنده شده روده‌ها بندهای رخت
خشکیده شیر دون کشور از فرط سیرابیه نفت

(گروه کیوسک)

آدم است دیگر

آدم است دیگر

گاه دل می بندد به سیب ممنوعه

گاه دل می بندد به یک فردای بی دغدغه

گاه دل می بندد به یک رنگ تازه در زندگی

گاه دل می بندد به آخرین نفس های یک گل

گاه دل می بندد به نگاه آخری که شیرین بود

گاه دل می بندد به همان قرار آخری که هیچگاه اتفاق نیفتاد

گاه دل می بندد به صدای کبوتری که یک صبح برایش خواند

گاه دل می بندد به ساعت به خواب رفته ای که زمان را متوقف کرده

و گاه دل می بندد به دلی که از آن دیگری بوده، می شود و شاید خواهد شد

آدم است دیگر

بهشت را به بهای سیبی از دست داد و دل را به بهای دوست داشتنی